دروس کنکور (عربی / فارسی )




تمرین اول :

۱_هیچ مومنی از شما وجود ندارد که دوست داشته باشد برای برادرش آنچه را که دوست ندارد برای خودش /هر آنچه کانت نیاید پسند

۲_هرگاه تو گرامی بداری فرد بخشنده را فرمانروایی میکنی براو اگر گرامی بداری فرد پست را نافرمانی میکند / چو با سفله گویی به لطف و خوش

۳_عاقل می سازد خانه اش را روی صخره و نادان می سازد آن را روی شن/به جویی که یک روز بگذشت آب.

۴_روباه چیزی را خواست گفته شد آیا شاهدی داری گفت دمم/ز روباهی بپرسند احوال.

۵_هر کسی که برود می چرد و کسی که خواب ببیند رویا می بیند/هر که رود چرد

۶_هنگامی که خواست خدا مورچه را نابود کند می رویاند برای آن دوبال /آن نشنیدی که چه گفت .

۷_پایت را به اندازه جامه ات دراز کن /پایت را به اندازه گویمت دراز کن

۸_هنگام سختی ها برادران شناخته می شوند /دوست آن باشد که گیرد دست دوست

تمرین دوم:

اسم فاعل: مُتَواضِع ,مُتَکَبر,مُعلّم, مودَب

اسم مبالغه:الجَبّار / اسم تفضیل:اَحَقَّ 

سهل(مجرور به حرف جر) / حکمه(مبتدا) / اجبار (صفت) /تواضع (مفعول) / نفس(مفعول)/ الناس (مجرور به حرف جر) /نفس(مضاف الیه) / معلم (مبتدا) / احق (خبر) /الاجلال (مجرور به حرف جر )/ الناس (مضاف الیه) .

 


متن درس چهارم عربی دوازدهم

درس چهارم (فرزدق)⭐⭐

فرزدق از شاعران دوره اموی است.در منطقه ای از کویت ۲۳ سال بعد از هجرت به دنیا آمد و زندگی کرد در بصره.در روزی از روز ها پدرش او را به نزد امیرالمونین علی (ع) آورد پس پرسید اما از او درباره فرزندش پس گفت این پسر من است نزدیک است که شاعر بزرگی شود پس گفت امام به پدرش ای رفیق پسر , به او قرآن یاد بده.پس یاد داد به او قرآن به سوی خلفای بنی امیه به شام رفت و ستود آنهارا و جوایزشان را به دست آورد. 

فرزدق دوستدار اهل بیت بود و می پوشاند دوستی اش را نزد خلفای بنی امیه ولی او آنرا آشکار کرد وقتی هشتم بن عبدالملک در روزگار پدرش به حج رفت.

پس طواف کرد هشام وقتی رسید به سنگ نتوانست که مسح کند آنرا به علت زیادی جمعیت پس نصب شد برای او منبری و نشست بر روی آن به مردم نگاه کرد و همراه او جماعتی از بزرگان اهل شام بودند.پس درحالی که به حاجیان نگاه می کرد ناگهان آمد زین العابدین پس طواف کرد خانه را (خانه خدارا) وقتی به سنگ رسید رفتند مردم کنار پس او به راحتی آن را مسح کرد .پس گفت مردی از اهل شام : ای خلیفه کیست که مردم به او اجازه مسح سنگ را دادند؟

هشام ترسید که مردم شام او را بشناسند و رغبت به او پیدا کنند پس گفت ای مرد نمی شناسم اورا. فرزدق حاضر بود پس گفت فرزدق ای مردم من اورا می شناسم.

سپس سرود این قصیده را :

این کسی است که سرزمین مکه می شناسد قدمگاهش را 

و خانه خدا و بیرون و محدوده احرام می شناسد او را 

این فرزند بهترین همه بندگان خداست 

این پرهیزگار پاک پاکیزه بزرگ قوم است

و این گفته تو که این کیست زیان رساننده به او نیست 

عرب و غیر عرب کسی را که تو نشناختی شمردی می شناسد.

۱_ کانَ یَستُرُ حُبَّهُ عِندَ خُلفاءِ بنی اُمیَّه.

۲_اَبوهُ.

۳_لَمّا حج هُشام فی ایّام ابیه.

۴_وُلِد فی منطقه کُویت وَ عاشَ بالبَصده.

۵_فی العَصر الاُمَوی .

۶_اِلی خُلفا بَنی امیه.

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

چرکنویس های ذهنم... ♥️❤️♥️**4wD**♥️❤️♥️ آزاد شهر فرنگ و ارتباط بین فرهنگ و رفتارها شهرک عکاسی - معرفی مناطق گردشگری مختلف سیاه و سفید ثبت فعالیت های شورای دانش آموزی نمونه دولتی میرداماد شهرکرد پتانسیل بورس نرگس نویس سلاح گرم